سوء تفاهم بین تیپ ۱ و تیپ ۳

یک های متوسّط و سه های متوسّط بعضی مواقع اشتباه گرفته می شوند، چون هر دو تیپ، کارآمد و خیلی سازمان یافته هستند. اگر فقط یک رفتار خاص مورد توجه قرار بگیرد (به عنوان مثال: مدیریّت یک کار و کسب، برگزاری یک جلسه، برنامه ریزی یک مسافرت)، توانایی های سازماندهی آن ها به هم شبیه است – امّا باز هم مابین آن ها تفاوت هایی وجود دارد. هر دو بسیار وظیفه محور هستند و تمایل دارند احساسات خود را به تعویق بیندازند تا کارها انجام شود. هر دو در علاقه به توسعه ی خود و رسیدن به استانداردهای بالا مشترک هستند، اگرچه ماهیّت استانداردها و انگیزه های آن ها کاملاً متفاوت است.

 

یک های متوسّط ایده آل گرا هستند، و در همه ی زمینه های زندگی برای کمال و نظم تلاش می کنند. آن ها سعی می کنند خودشان و محیط را کنترل کنند تا هیچ گونه بی نظمی و اشتباه رخ ندهد. به دلیل داشتن وجدانی قوی، خود انگیزه هستند، آن ها سازمان یافته و کارآمد هستند به طوری که وقت را تلف نکنند یا در موقعیّتی قرار نگیرند که وجدانشان آن ها را به خاطر کم تلاش بودن، یا به جرم انواعی از خودخواهی، ملامت کند.

 

سه های متوسّط، برعکس، عملگراهای کارآمد هستند نه ایده آل گرا. سه ها بیشتر با هدف های خود انگیزه مند می شوند تا استاندارد ها – آن ها بیشتر مواظب این هستند که کار انجام شود تا این که جزئیات چگونگی انجام آن چه باشد. یک ها تمایل دارند روندها یا متدهای مشخصی را دنبال بکنند (“این بهترین راه برای انجام این کار است.”) سه ها بیشتر انعطاف پذیر هستند، و اگر احساس کنند که به نتیجه ی دلخواه نمی رسند تاکتیک های خود را عوض خواهند کرد. سه های متوسّط در درجه ی اوّل علاقمند به موفقیّت و پرستیژ هستند، و در رسیدن به هدف های خود کارآمد هستند.

 

در حالی که هر دو تیپ تمایل دارند احساسات خود را به خاطر بهره وری کنار بگذارند، سه های متوسّط بیشتر توانایی دارند چیزی را که آن ها را آزار می دهد، بروز ندهند و بپوشانند. در ظاهر، آن ها به ندرت به مدت طولانی به لحاظ هیجانی آشفته به نظر می رسند (اگرچه ممکن است آن ها به صورت موقت به دلیل شکست یا موانع، کم انگیزه و یا حتی افسرده شوند)، یا توسط احساسات خود به مدت طولانی از مسیر خود منحرف شوند. آن ها بیشتر انرژی خود را برای متمرکز شدن و رسیدن به هدف های خود سرمایه گذاری می کنند. یک ها خیلی کمتر قادر هستند رنجش ها و نومیدی های خود را مخفی کنند. دیگران تقریباً خیلی سریع از آشفتگی آن ها آگاه خواهند شد.

 

هر دو تیپ می توانند خونسرد و غیر صمیمی باشند، اگرچه آن ها معمولاً مبادی آداب و رفتار خوب هستند. در مورد یک های متوسّط، ما نشان احساسات عمیق کنترل شده را دریافت می کنیم که برای هدفی متعالی نگهداشته شده اند، به عنوان مثال، سازماندهی و بهبود سازی محل کار خود یا کار داوطلبانه در یک سازمان محلی محیط زیستی. اگرچه یک ها معمولاً هیجانات خود را بروز نمی دهند، اگر آن ها خود کنترلی مخصوص خود را بردارند، به صورت بالقوه امیال نفسانی آن ها در دسترس هستند. (هیجانات منفی خیلی متداوّل آن ها عبارتند از: خشم حق به جانب، عصبانیّت، رنجش، و احساس گناه.) امّا در سه های متوسّط، اثر کناره گیری و خونسردی هیجانی به دلیل انفصال از احساسات آن هاست تا سرکوب احساسات. در عین حال، سه های متوسّط تمایل دارند هیجانات متناسب با موقعیّت های مختلف را بروز دهند. اگر جدی بودن لازم باشد، آن ها تمایل دارند جدی بودن را طرح ریزی کنند. اگر سبک سری لازم باشد، آن ها همکاری خواهند کرد، خندان و ورّاج خواهند شد، اگرچه آن ها در عین حال هراسان، درهم شکسته یا غمگین باشند. خوب یا بد، سه ها در مقایسه با یک ها، در طرح ریزی دلربایی و شخصیّت سازی برای خود مهارت بیشتری دارند. امّا، ما می توانیم انفصال درونی از احساسات عمیق را در آن ها تشخیص بدهیم وقتی که سه ها در حال “انجام”[۱] آن هستند؛ به این نشان که آن ها می توانند ناگهان و به راحتی تظاهر خود را از وضعیّتی به وضعیّت دیگر و از شخصی به شخص دیگر تطبیق دهند. (در مقایسه با یک ها، هیجانات منفی خیلی متداوّل آن ها عبارتند از: خصومت، تکبّر، احساس شرم پنهانی و احساس حقارت.)

 

 یک ها سعی می کنند کامل باشند تا منتقد درونی (سوپر ایگو) خود را دفع بکنند، در صورتی که سه ها سعی می کنند برتر باشند تا به احساس شرم پنهان خود غلبه کنند. در نتیجه، یک ها می گویند، “گوش کن به من – من راه درست انجام کارها را می دانم،” در صورتی که سه ها می گویند، “مثل من باش – من آن را انجام می دهم.” یک ها خودشان را به عنوان مثال کسی که برای کمال، مخصوصاً کمال اخلاقی، تلاش می کند ارائه می دهند: آن ها خودشان را به عنوان کسی که استانداردهای بالا را پاس می دارد، می بییند. سه ها خودشان را به عنوان نمونه های کمال شخصی پیشنهاد می کنند، مخصوصاً مطلوبیت شخصی، و به عنوان کسانی که می توانند باشند و بهترین باشند.

 

این دو تیپ شبیه هستند چون هر دو از تیپ های فکری هستند – یک ها با تیپ فکری برون گرای یونگ تطابق دارند (تیپ های شخصیّتی/۳۸۱)[۲]، که تلاش می کند عینی و غیر شخصی باشد، و در حالی که تفکّر سه ها هدف محور و عملیاتی است، امّا شبیه جهت گیری تفکّر برون گرای یک های متوسّط است (اگرچه به لحاظ تکنیکی در این مورد تطابق یونگی مستقیمی وجود ندارد). هر دو تیپ در ذهن خود انواعی از اهداف دارند که می خواهند به آن ها دست پیدا کنند. تفاوت در این است که یک ها تلاش می کنند کشف کنند کدام راه عینی، بهتر به ایده آل مطلوب آن ها منجر می شود، در صورتی که سه ها عملگراهایی هستند که مهندسی معکوس می کنند تا راه کارآمد برای رسیدن به هدف خود را پیدا بکنند. تفاوت های مابین این تیپ ها در مقایسه ی شخصیّت های زیر می تواند دیده شود: ال گور (یک تیپ یک) با بیل کلینتون (یک تیپ سه) یا مابین اما تامپسون (یک تیپ یک) و جین پائولی (یک تیپ سه).[۳]                  

[۱]  – “performing”

[۲]  – Personality Types, 381

 

برچسب ها