از سال ۱۹۲۰ به بعد، علوم اجتماعی و تحقیقات مدیریّت نشان دادهاند که هوش اجتماعی برای موفقیّت کامل فرد در محل کار، لازم و حیاتی است. ولی، آشکار نبوده است که چگونه فرد می تواند برای رشد و توسعه ی هوش اجتماعی خود اقدام بکند. هوش اجتماعی در واقع شامل دو مؤلفهی مختلف و در عین حال مرتبط به هم است: هوش درون فردی،[۱] که عبارت است از توانایی شناخت خود به صورت واقعی، تا آن دانش را مورد استفاده قرار دهد و به صورت موفقیّت آمیز در زندگی کارکرد داشته باشد. و هوش میان فردی،[۲] که توانایی درک و فهم دیگران، و کار کردن به نحو احسن با آنها میباشد.
هوش هیجانی چیست؟
«هوش هیجانی» [۳] یا همان EQ فرد، که غالباً هوش اجتماعی نیز نامیده میشود، یک پیشبینیکنندهی بزرگتر موفقیّت در تقریباً هر حوزهی کاری در مقایسه با تجربهی کاری قبلی یا تراز بهرهی هوشی [۴] یا همان IQ استاندارد است. اِنیاگرام، تنها ابزار قدرتمند عالی در دسترس برای کمک به شما جهت رشد و توسعهی «هوش هیجانی» شماست.
یک شخص دارای هوش هیجانی دو شایستگی را همزمان دارد: شایستگی شخصی و شایستگی اجتماعی. شایستگی اجتماعی (که عبارت است از آگاهی و مهارت ها) بستگی به شایستگی شخصی فرد است. شایستگی شخصی با خود آگاهی (آگاهی هیجانی، خودارزیابی دقیق، و اعتماد به نفس) شروع می شود و سپس گسترش می یابد تا خودگردانی و خودانگیزشی را هم شامل شود. دقیق ترین و مفیدترین سیستم در دسترس برای توسعه ی همزمان شایستگی شخصی و اجتماعی، اِنیاگرام است.
تعاریف هوش هیجانی
«در سال ۱۹۲۰ ادوارد توراندیک، روانشناس نامدار در برابر موجی که در باره ی ضریب هوشی (IQ) به راه افتاده بود، موضوع هوش اجتماعی را مطرح کرد: این که چگونه آدمی قادر است با توانایی ها و قابلیت ها و فهم و شعور خود زندگی اش را مدیریت کند و برای زیستن در این دنیا به چه مهارت هایی نیاز دارد.
«هوش اجتماعی توانایی و قابلیت تفاهم و مدیریت در مردان و زنان است.»
ادوارد توراندیک
ادوارد توراندیک استاد روانشناسی دانشگاه کلمبیا در سال ۱۹۲۰ طی مقالهای به این نکته به درستی اشاره کرده بود که کارایی فردی تا چه اندازه در موفقیت شخص در تمام زمینهها و به ویژه رهبری و مدیریت میتواند مؤثر باشد و توضیح داده بود:
بهترین مکانیک یک کارخانه به علت نداشتن هوش اجتماعی می تواند تا حد یک سرکارگر تنزل رتبه و مقام پیدا کند.
گرچه در سال ۱۹۵۰ دیوید وکسلر روان شناس نامدار که ابداع کنندهی تئوری ضریب هوشی (IQ) است و هنوز هم به آن استناد می شود، هوش اجتماعی را «هوشی عمومی دانسته بود که در موقعیت های اجتماعی کاربرد دارد.» ولی اکنون و بعد از گذشت حدود پنجاه سال، هوش اجتماعی همچنان در مقوله نواندیشی مطرح گشته است و نورولوژیست ها با ترسیم نقشهی نواحی مغز که ارتباطات دینامیکی بین افراد را تنظیم می کند، بار دیگر این مقوله را در کانون توجه خود قرار داده اند.»
این قاعده که بهرهی هوشی بالا، موفقیت آدمی را در زندگی تضمین می کند استثناهای فراوانی دارد، آن قدر که قاعده را به زیر سؤال میبرد. در بهترین حال، هوش و استعداد فقط میتواند به اندازه ی ۲۰ درصد در موفقیت فرد نقش داشته باشد و ۸۰ درصد بقیه به عوامل دیگر مربوط میشود. بدین ترتیب، موفقیت فرد در جامعه نهایتاً به وسیلهی عواملی غیر از هوش و استعداد تعیین می شود.
توراندیک در جای دیگری هم در توضیح هوش اجتماعی چنین می گوید: «هوش اجتماعی به این معناست که بتوانیم انگیزه ی رفتارهای فرد و دیگران را به خوبی درک کرده و از این اطلاعات در تعاملات اجتماعی استفاده کنیم.» این تعریفها به چیزی که امروز ما به عنوان هوش هیجانی یا هوش عاطفی میشناسیم بسیار نزدیک هستند.
عبارت هوش هیجانی را در اصل دو روانشناس، با نامهای پیتر سالووی و جان دی مایر در سال ۱۹۹۰ ابداع کردند. آنها هوش هیجانی را چنین تعریف کردند:
«توانایی کنترل احساسات و عواطف خود و دیگران، ایجاد تمایز بین آن ها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت اندیشه و کارهای خود.»
در حالی که سالوی و مایر کارهای تحقیقاتی خود را ادامه دادند، گلمن در سال ۱۹۹۵ کتاب «هوش هیجانی: چرا می تواند مهم تر از ضریب هوشی باشد؟» را نوشت. در یکی از کتاب های جدید، گلمن و همکارش، کری چرنیس، هوش هیجانی را در کلیترین حالت این گونه تعبیر میکنند:
«توانایی پایش و تنظیم احساسات و هیجان های خودمان و دیگران.»
آنتونی مرسینو به هوش هیجانی از دیدگاه عملی و کاربردی نگاه میکند و آن را به این صورت تعریف میکند:
«شناختن و مدیریت احساسات خود و دیگران به منظور عملکرد بهتر»
هوش هیجانی از نگاه گلمن
در نهایت گلمن در سال ۲۰۱۷ در کتاب هوش هیجانی روزانه[۵] مؤلفه های هوش هیجانی را چنین می شمارد:
خودآگاهی یا آگاهی از خویشتن | این که نقاط قوت و نقاط ضعف خود، انگیزهها و ارزشهایمان و نیز تأثیری را که روی دیگران داریم بشناسیم. |
خودتنظیمی | این که تکانهها و انگیزههای لحظهای و خُلق خود را در وضعیت مختل کننده و مزاحم، کنترل کرده یا جهت آن را تغییر دهیم. |
انگیزش و خودانگیزشی | رسیدن به اهداف و موفقیت به صِرف موفقیت به ما انگیزه بدهد و شکست، نتواند به سادگی انگیزهی ما را بگیرد. |
همدلی | وضعیت احساسی دیگران را درک کنیم و بتوانیم از دریچهی چشم آن ها جهان را ببینیم. |
مهارت اجتماعی | با دیگران، رابطهی صمیمی ایجاد کنیم تا بتوانیم آن ها را به سمتی که میل داریم سوق دهیم. |
تراویس برادبری و جین گریوز در کتاب آزمون هوش هیجانی تعریفی مشابه تعریف سالووی و مایر و تعریف کوتاه گلمن ارائه میدهند: «هوش هیجانی، توانایی تشخیص و درک هیجانات در خودتان و دیگران است؛ و توانایی این که این آگاهی را برای مدیریت رفتار و رابطه های خود به کار گیرید.»
روون بار-اُ با طراحی ابزاری برای اندازه گیری و سنجش هوش هیجانی، مهارت های متنوعی از جمله تصمیم گیری، مسئولیت پذیری، همدلی، مهارت ارتباطی و روابط بین فردی، حل مسئله، ابراز احساسات، صراحت و قاطعیت (یا جرأتورزی)، خودشکوفایی، خوش بینی، تحمل استرس را در کنار یکدیگر تحت عنوان هوش عاطفی یا هوش هیجانی اندازه گیری و گزارش میدهد.
«یک روان شناس که تأثیر بسزایی در تحقیق هوش عاطفی داشته است، پرفسور مارتین سلیگمن است. او کاری نوآورانه در سبک های تشریحی و خوشبینی اکتسابی انجام داد. در کتاب خود با نام «آنچه میتوانید تغییر دهید و آنچه نمیتوانید»، به روشنی، چهارچوب ابعادی از زندگی را که میتوانیم تغییر دهیم و آنهایی را که نمیتوانیم، مشخص کرد. خوشبختانه، ویژگیهای سازندهی هوش عاطفی در مقولهی قابل تغییر قرار دارند. به علاوه به بسیاری از تغییرات می توان به سرعت و با راهکارهای آسان دست یافت.»
[۱] – Intrapersonal Intelligence
[۲] – Interpersonal Intelligence
[۳] – “Emotional Intelligence” (Emotional Quotient)
[۴] – Intelligence Quotient Score
[۵] – Everyday Emotional Intelligence
اشتراک گذاری