تیپ یک
شخص پایبند به اصول، هدفمند، خودکنترل، و کمال گرا
سالم. یک های سالم وظیفه شناس هستند و برای خود اصول شخصی محکمی دارند: آن ها یک حس عمیقی از درست و غلط دارند، همچنین دارای کدهای شخصی برای ارزش های اخلاقی هستند. آن ها تمایل دارند منطقی، مستدل، منضبط، و مناسب در تمام چیزها باشند. فوق العاده اخلاقی هستند: صداقت و عدالت ارزش های اصلی آن ها هستند. یکپارچگی و صداقت، از آن ها نمونه های مشخصی از آموزگاران برجسته ی اخلاقی می سازد، شاهدانی برای حقیقت و دیگر ارزش ها. به نظر می رسد که رسالتی در زندگی دارند که هدف آن ها را مشخص می کند. آن ها زمان، انرژی، و هیجانات خود را برای به سرانجام رساندن ندای درونی خود مصرف می کنند. گفتگوگرانی ماهر که تحت هر شرایطی به نقش آفرینی خود ادامه می دهند. فوق العاده پایبند به اصول، همیشه متمایل به انصاف، عدالت، و هدفمند که مایل هستند از خودگذشتگی نشان دهند یا لذّت جویی خود را به خاطر هدف های متعالی به تاخیر بیندازند. شبیه آپولونی نمونه ی کاملی از فضیلت هستند که به تعالی و تعادل رسیده است. در بهترین حالت: فوق العاده خردمند و انسان، با بینش متعالی. یک ها در این حالت، با پذیرش لحظه ی حال، عاقلانه ترین عمل، و بهترین اقدام برای اکنون را انجام می دهند. به دلیل داشتن منظره ای از اولویت های فراوان، چشم اندازی متعالی دارند. یک ها با پذیرش واقعی ضعف های بشری در خود و دیگران، توانایی دارند که الهام بخش دیگران به سوی تعالی باشند: ندای حقیقت شنیده خواهد شد. آن ها مشاورانی خردمند هستند، و رسالت و هدفی متعالی دارند. خوش بین به زندگی، امیدوار و مهربان. یک ها، تعادلی از انسان هایی بی عیب و نقص با روانی سخاوتمند هستند.
متوسّط. یک های متوسّط از واقعیّت راضی نیستند، و احساس وظیفه ی فراوانی می کنند، و معتقدند شخصاً بر عهده ی آنهاست که همه چیز را بهبود ببخشند: در نتیجه تبدیل می شوند به مبارزانی پیگیر، از خود گذشته، منتقد، آموزش دهنده، و آرمان گراهایی بلندپرواز. همیشه در فکر ترفیع امور هستند. آدم هایی کاری تا همه چیز را آرمانی و آن طور که باید باشد، بکنند. یک ها در این حالت، احساس نیاز می کنند که شرح دهند، چاره سازی کنند، مباحثه کنند، نقائص را خاطر نشان کنند، و شدیداً تمایل دارند که استانداردها را برقرار کنند. به طور روزافزاونی احساس قطعیت می کنند: معتقد می شوند که فقط نظرات آن ها درست است. یک ها هرچقدر بیشتر نظرات و استانداردهای خود را اعمال می کنند، از اشتباه کردن، بیشتر می ترسند: همه چیز باید مطابق آرمان ها باشد. منضبط، روشمند، سازماندهی شده، تر و تمیز، منطقی، و جزئی نگر، همچنین کم احساس تر، بی روح تر، و به لحاظ هیجانی محدودتر می شوند: یک ها در این حالت، احساسات و تمایلات خود را تحت کنترل نگه می دارند، که باعث سختی و واپس رانی آن ها می شود. دوره هایی از افسردگی نمایان می شوند. اغلب خوره ی کار [معتاد به کار] می شوند – احساس نیاز می کنند که «لغزش» نداشته باشند. می توانند پارسا نما، مقعدی (اجباری)، سخت گیر، خیلی دقیق، وقت شناس، و عالم نما باشند. تفکّر، سلسله مراتبی و استقرایی می شود و همه چیز را به یک دو قطبی از سیاه و سفید، خوب و بد تقسیم می کند. به صورت کامل در مورد همه چیز خودرای می شوند – تصحیح دیگران و به فشار انداختن آن ها تا کارها را درست، آن طور که آن ها فکر می کنند، انجام دهند. کاملاً منتقد خود و دیگران می شوند: قضاوت گرا، نیت خوان، و عیب جو. یک ها کمال گرا و کم تحمّل می شوند، هیچ وقت راضی نمی شوند مگر همه چیز مطابق کمال گرایی آن ها انجام شوند. از این که دیگران، استانداردهای آن ها را رعایت نمی کنند، رنجیده خاطر شوند. دیگران کارهای خوب آن ها را پایمال می کنند. در مورد هر کس و هر چیزی که تشخیص می دهند غلط، اشتباه، آشفته، و بی نظم است، خشمگینانه سرزنش، و تنبیه اخلاقی را روا می دارند.
ناسالم. یک های ناسالم می توانند فوق العاده متعصب، بسته ذهن و جزم اندیش، حق به جانب، بی تحمّل، و غیرقابل انعطاف باشند. فقط آن ها «حقیقت» را می دانند و بی وفقه حقایقی باریک، و ممنوع کننده را اعلام می دارند. در قضاوت های خود خیلی سخت گیر هستند؛ آن چه آن ها می گویند حقایقی اثبات شده است، و غلط بودن اظهارات دیگران نیز اثبات شده فرض می شود. یک ها در این حالت، برای اثبات «منطقی» بودن موقعیّت خود از سفسطه و منطق نمایی استفاده می کنند. امّا پشت صحنه، آن ها، تلخ مزاج و افسرده خاطر هستند. اعمال اجباری به دلیل «لذّت های ممنوع شده»، با دوره های آزارطلبانه (مازوخیستی) اشتباه و ندامت جایگزین می شود. اگرچه، در مورد اعمال اشتباه دیگران وسواس دارند، از قضا آن ها خودشان بدتر از آن را انجام می دهند. غرائز خود یک ها، آن ها را وادار می کند برعلیه منتقد درونی (فرامن) تنبیه گرشان شورش بکنند، و باعث شود مخالف آن چه موعظه می کنند، عمل کنند، در حالی که سعی می کنند اعمال و نگرش های متناقض خود را توجیه عقلانی کنند. نسبت به دیگران سرزنش کننده، و در نتیجه نسبت به اشتباه کننده ها، تنبیه گر و ظالم می شوند. ممکن است باور کنند که قسمتی از وجود آن ها، مسئول رنج و عذاب آن هاست، که منجر به خودتنبیهی و خشونت برعلیه خودشان می شود. احتمال افسردگی وحشتناک، از هم پاشیدن عصبی، و تلاش های خودکشی دور نیست.
اشتراک گذاری